ღ کلبهء تنهاییِ مریم و مریم ღ

به قطره ای از دفترِ خاطراتِ احساس, عقاید, و نظرات ما خوش اومدین ◕لا اله الا الله وحده لا شريك له .. له الملك وله الحمد وهو على كل شي قدير

Saturday, March 25, 2006

دختر و بهار



دختر كنار پنجره تنها نشست و گفت

ای دختر بهار حسد می برم به تو

عطر و گل و ترانه و سرمستی ترا

با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو


بر شاخ نوجوان درختی شكوفه ای

با ناز می گشود دو چشمان بسته را

می شست كاكلی به لب آب نقره فام

آن بال های نازك زيبای خسته را



خورشيد خنده كرد و ز امواج خنده اش

بر چهر روز روشنی دلكشی دويد

موجی سبك خزيد و نسيمی به گوش او

رازی سرود و موج بنرمی از او رميد



خنديد باغبان كه سرانجام شد بهار

ديگر شكوفه كرده درختی كه كاشتم

دختر شنيد و گفت چه حاصل از اين بهار

ای بس بهارها كه بهاری نداشتم



خورشيد تشنه كام در آنسوی آسمان

گوئی ميان مجمری از خون نشسته بود

می رفت روز و خيره در انديشه ئی غريب

دختر كنار پنجره محزون نشسته بود


Maryam

1 Comments:

Anonymous Anonymous said...

سلام مریم جان خوشحالم که به وبت سر زدم دوست داشتی لینکم کن منتظرم بهم

سر بزن بای بای
kash-betoonim.blogfa.com
tavahhom2008@yahoo.com

12:54 PM  

Post a Comment

<< Home