ღ کلبهء تنهاییِ مریم و مریم ღ

به قطره ای از دفترِ خاطراتِ احساس, عقاید, و نظرات ما خوش اومدین ◕لا اله الا الله وحده لا شريك له .. له الملك وله الحمد وهو على كل شي قدير

Friday, November 04, 2005

پاییز




برگ از درخت خسته میشه وگرنه پاییز بهونست

Maryam

3 Comments:

Anonymous Anonymous said...

::Hova::
salam maryamy..
kheyli een jome ghashange...kheyli
~mariam~

8:41 PM  
Blogger maryam♀ و mariam♀ said...

بنام خالق هستی


برگ سبز جلا میدهد درخت پير را...برگ ارام ارام می پوسد و درخت تناور می شود

برگ خشک بر زمين افتد و زير پای اولين رهگذر له می شود...

درخت منتظر بهاری دگر می نشيند....منتظر برگی دگر تا او را جوان کند

شادابی

~ya Hagh~
~mariam~

9:19 PM  
Anonymous Anonymous said...

khaste nabashi khanoom khanoomaaa :D
ديشب دوباره ديدمت،اما خيال بود
تو در کنار من بنشيني؟.....محال بود
هر چه نگاه عاشق من بي نصيب بود
چشمان مهربون تو پاک و زلال بود
پاييز بود و کوچه اي و تک مسافري
با تو چقدر کوچه ما بي مثال بود
نشنيد لحن عاشق من را نگاه تو
پرواز چشمهاي تو محتاج بال بود
سيب درخت بي ثمر آرزوي من
يک عمر مانده بود ولي کال کال بود
گفتم کمي بمان به خدا دوست دارم
گفتي مجالي نيست و ليکن مجال بود
يک عمر هر چه سهم تو از من نگاه بود
سهم من از عبور تو رنج و ملال بود
چيزي شبيه جام بلور دلي غريب
حالا شکست واي صداي وصال بود
شب رفت و ماه گم شد و خوابم حرام شد
اما نه،با خيال تو بودم حلال بود

11:09 PM  

Post a Comment

<< Home