ღ کلبهء تنهاییِ مریم و مریم ღ

به قطره ای از دفترِ خاطراتِ احساس, عقاید, و نظرات ما خوش اومدین ◕لا اله الا الله وحده لا شريك له .. له الملك وله الحمد وهو على كل شي قدير

Wednesday, June 28, 2006

* فردا هایِ پس از مرگ...*


هو

فردا هایِ پس از مرگ...

دهنم تلخ, چشمانم متورم, سردرد, تهوع و تنفر دارم...

فردا هایِ پس از مرگ...

آری...

مرگ در بیداری

یا حق
~mariam~

Friday, June 23, 2006

* خسته*



هو


خسته ام...خسته تر از نـفس



یا حق
~mariam~

Thursday, June 22, 2006

Chris de Burgh


A child is born on a battlefield,
كودكي در ميدان جنگ به دنيا آمده است
A soldier boy falls to his knees,
سربازي زانو مي‌زند
And a woman cries in joy and pain,
و زني از شادي و درد مي‌گريد
When will we all live in peace again?
چه گاه دوباره در صلح خواهيم زيست؟
A child is born where the wild wind blows,
كودكي به دنيا آمده آنجا كه باد وحشي مي‌وزد
In a country torn from the south to the north,
در سرزميني كه از جنوب تا شمال تكه تكه شده
And a family runs from day to day,
و خانواده‌اي كه روز به روز مي‌گريزند
When will we see our home again?
چه گاه دوباره خانه‌مان را خواهيم ديد؟
When will we see that simple truth,
چه وقت به اين حقيقت ساده مي‌رسيم
That the only thing that's worth a damn,
كه جنگ، تنها سزاوار لعنت است
The life of a child is more than a forest,
جان يك كودك از جنگل مهم‌‌تر است
The life of a child is more than a border,
جان يك كودك از مرز مهم‌تر است
Could ever be;
آيا روزي فراخواهد رسيدكه اينچنين شود؟
A child is born in the desert sun,
كودكي زير خورشيد صحرا به دنيا آمده است
A tiny life has just begun,
زندگي كوچكي آغاز مي‌شود
And a mother cries for her hungry babe,
و مادري براي كودك گرسنه‌اش مي‌گريد
When will I feed my boy again?
چه گاه به كودكم غذا خواهم داد؟
A child is born to an ordinary home,
كودكي در يك خانه‌ي عادي به دنيا آمده است
East or west, it could be anyone,
شرق يا غرب، هر كجا مي‌تواند باشد
But we all want to know,
اما همه مي‌خواهيم بدانيم
Will my child survive to see the day,
آيا كودكمان زنده خواهد ماند تا روزي را ببيند
When we will be secure again?
كه دوباره در امان باشيم؟
When will we see the simple truth,
چه وقت به اين حقيقت ساده مي‌رسيم
That the only thing that's worth a damn,
كه جنگ، تنها سزاوار لعنت است
The life of a child is more than a forest,
جان يك كودك از جنگل مهم‌‌تر است
The life of a child is more than a border,
جان يك كودك از مرز مهم‌تر است
The life of a child is more than religion,
جان يك كودك از آيين مهم‌تر است
The life of a child is only a heartbeat from eternity,
جان يك كودك، تنها تپش قلبي از ابديت است
We must believe, for the sake of humanity,
ايمان بياوريم، به خاطر انسانيت
We must believe...
ايمان بياوريم...

Maryam

* زندگیِ من*


بنام خالق هستی

شنبه : سبز
یکشنبه : زرد
دوشنبه : آبی
سه شنبه : نارنجی
چهارشنبه : بنفش
پنج شنبه : قرمز
_____________
جمعه :

خاکستری

چرا هفته های من هفت روزش جمعه ست

یا حق
~mariam~

Tuesday, June 20, 2006

هيچ


دنيا همه هيچ و کار دنيا همه هيچ ، اي هيچ براي هيچ بر هيچ مپيچ

داني که ز آدمي پس از مرگ چه ماند ، لطف است و محبت است و باقي همه هيچ
Maryam



* کودکی*


بنام خالق هستی



بهترین دوستم...

اسمتو فراموش کردم...

سالیانی ست که دیگه بهت می گم عروسک...

می خواهم دوباره با هم سوارِ بالِ پروانه شویم...از رنگین کمان بگذریم...

می خواهم برگردیم...

برگردیم به...

درهء بادکنک ها و آب نبا تهایِ رنگارنگ...

به تو نیاز دارم کودکی...برگرد!!!



یا حق
~mariam~


Monday, June 19, 2006

* فرار*


بنام خالق هستی

من...

من هنوز همانم...

همانی که سالهاست چشم به راه روزنهء نوریست...

نوری برای فرار


یا حق
~mariam~

Sunday, June 11, 2006

* رویای من*

بنام خالق هستی

روزی گنجشکها آزادانه در چمن های دشت به دنبالِ شکارِ کرم خواهند بود

روزی به رویا خواهم رسید


روزی در پیری


روزی که گنجشکها در کنار خیابانِ پر گرد و غبار به دنبال خرده های نان نمی گردند



یا حق
~mariam~