ღ کلبهء تنهاییِ مریم و مریم ღ

به قطره ای از دفترِ خاطراتِ احساس, عقاید, و نظرات ما خوش اومدین ◕لا اله الا الله وحده لا شريك له .. له الملك وله الحمد وهو على كل شي قدير

Tuesday, June 28, 2005

سلام دوستان

سلام دوستان

تشکر از اينکه وقتتون رو گذاشتيد و نگاهی به وبلاگ ما انداختيد. مرسی دوستان
مريم مشغول امتحانات هست و من هم حال نوستن ندارم ولی انشاءا... جفتمون بعد يه مدت دوباره شروع به نوشتن می کنيم


Ba TashakOr
~maryam va mariam~

Wednesday, June 22, 2005

*بال پرواز*

بنام خالق هستی

دامن بلند و سفيدم را بر پله های بهشت گستردم و با پا های بلورين تا لبهء اخرين پله رفتم...صورتم نورانی و لپ هايم گل انداخته بود.قلب سرخ را در دستانم گرفتم به خدا تقديم کردم و در عوض بال پرواز خواستم...تا به سوی سويش پرواز کنم


Ya HaGH
~mariam~

Tuesday, June 21, 2005

Dar In Zamaneye...


در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خـوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چـگـونه شـرح دهـم لحظه لحظه خـود را
بـرای ایـن همه نـابـاور خیـال پرست
بـه شـب نشـیـنی خرچنـگ های مردابی
چگـونه رقـص کـند مـاهـی زلال پـرست
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پـای هـرزه علفهای باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جزاناالحق نیست
کمـال دار بـرای مـن کـمـال پـرسـت
هنـوز زنده ام و زنده بودنم خاریـست
به چـشـم تـنگی نامـردم زوال پرسـت
_Maryam

Monday, June 20, 2005

Dast Haayam ...


دستهایم را در باغچه می کارم
سبز خواهم شد
میدانم میدانم میدانم

_Maryam

Sunday, June 19, 2005

*خاکستر*

بنام خالق هستی


امروز در تب تو ميسوزم...فردا خاکسترم بجا خواهی ديد



Ya HaGH
~mÅ®îÅm~


Saturday, June 18, 2005

اميد

بنام خالق هستی...زيباترين و مهربون ترين عالم...بنام خدا

روزگاريست بس عجيب و غريب
يک لحظه در عرش اسمان هستم و لحظه ای دگر به ته چاله ای بی هوا, درون شکم اقيانوسی افتاده ام...تاريکی و خفگی درون چاله, چاله ای که فرسنگها با سطح زمين فاصله دارد احساس غريبی به من می دهد...احساس تنهايی, لمس سنگ سرد و تماس بدنم با سخرهء بزرگی که بدان تکيه کرده ام از پوست می گذرد و تا مغذ استخوان را می لرزاند
از همه چيز دور شده ام...نه صدايی نه حرکتی...سکوت, سکوت, سکوت و سکوت بی انتها. فلج شده ام. تنها می توان انديشيد. اما به چی؟ دور از همهء هياهوی زندگی, به دور از ادمها, زجرشون, رنجشون....جيغ زدنها, فريادها, درهايی که محکم بهم کوبيده ميشوند...دور از من...دور دور

نوری نيست...ستاره ای نيست...چيزی برای ديدن نيست. نوايی, سرودی, شعری نيست...
پس چطور قلبم هنوز می تپد؟ با چه اميدی؟ چه نيرويی هست که مرا زنده نگهداشته است؟ چه ويژگی دارد اين محبت او؟ من و او تنهاييم...تنهای تنها
او زمزمه هايم را می شنود...زمزمه های پنهان دل مرا. نمی هراسم. به دمبال نفس نيستم...همه چيز دارم هنگامی که او تابان بالای سر من است...در پوست, خون و رگهای من جاريست. در قلب و روح من جاودان است...صبر هديه می نمايد به من و ارامش عميقی می بخشد به من

چشمانم را باز می کنم. پرتو گرم خورشيد بر صورتم نورافشانی می کند. لحظه ای چشمانم را دوباره می بندم. نوازش اش را حس ميکنم
چشمانم را باز ميکنم...صبح شده...صبحی دگر. صدای اواز پرنده ها گوشهايم را نوازش گرند

ارام از جا برميخيزم و با اميدی تازه روزم را اغاز ميکنم

Ya HaGH

~mÅ®îÅm~

Friday, June 17, 2005

زندگی4

بنام خالق هستی

زندگی يعنی زنجير خاکستری دور قلبم



Ya hagh
~mÅ®îÅm~

Zendegi....

zendegy shayad
yek khiabane deraz ast ke har rooz zani ba zanbili az aan migozarad
zendegy shayad
rismaanist ke mardy ba aan khod ra az shakhe miyaavizad
zendegy shayad teflist ke az madrese bar migardad
ya oboore gije rahgozary bashad
ke kolah az sar bar midaarad
va be yek rahgozare digar ba labkhandy bi mani migooyad:
sobh be kheir
....
Maryam

Thursday, June 16, 2005

زندگی3

بنام خالق هستی

زندگی يعنی مرگ فرياد


Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Tuesday, June 14, 2005

...




_Maryam

EY KASH

.................
_Maryam



تشکر


سلام مریم جونم
ممنونم بابت این همه محبتی که به من داری
فدات شم
Maryam

Monday, June 13, 2005

*فرياد*

بنام خالق هستی

تقديم به مريم عزيزم


ان هنگام که خنده هايمان انعکاس صدای گريهء درونی ماست...فرياد به چه معناست؟

Ya HaGH
~ mÅ®îÅm~

زندگی2

بنام خالق هستی



زندگی يعنی رقص فصلها


Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Sunday, June 12, 2005

*عبرت*

بنام خالق هستی

من انها را ديدم...زخمهايشان را ديدم...مرگشان را ديدم. غم انها خوردم ليکن عبرت نگرفتم...کم کم من نيز انهايی شوم


Ya HaGH
~ mÅ®îÅm~

زندگی1

بنام خالق هستی

زندگی يعنی شنای ماهی خلاف جهت اب


Ya HaGH
~mariam~

Note #3

بنام خالق هستی
سلام مريمی جونم. متاسفم که اين روزا حال و هوای خوشی نداری. کاش از دستم کاری بر می اومد اما حيف...انشا ا... می بينمت باهات صحبت می کنم
مريم بيا از امروز که يکشنبه هست تا يکشنبهء اينده هر روز هر حسی که داشتيم زندگی رو باهاش تعريف کنيم...فکر کنم جالب باشه. اگه موافقی زير تعريف من تعريف خودت رو بنويس
قربونت برم


Ya HaGH
~ mÅ®îÅm~

Saturday, June 11, 2005

*ناليدن*

بنام خالق هستی

ز غم دنيا منال... گر ناليدن باشد صدای ناليدنم شيونی خواهد بود به گوش عالميان


Ya HaGH
~ mÅ®îÅm~

*اشک*

بنام خالق هستی


اشکهايم پشت پردهء وجودم ابشارند...کم کم وجودم را سيل خواهد برد


Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Note #2

بنام خالق هستی



سلام مريم جونم...من کم کاری کردم توی نوشتن اين چند روز اما
الان اخر هفته هست و من مثل هميشه تنها و جای
ندارم که برم
امشب انشا ا... چند تا مطلب اضافه می کنم به بلاگ

نوشته هات زيبا و جالب بودن

واييييييييييييييييی الان بارون گرفته.خيلی دلم گرفته به خداااااااااااااااااااااا


Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Friday, June 10, 2005

yek rooz ...


يک روز، ما از هم جدا خواهيم شد غمناک
يک روز، من در شهر احساس تو خواهم مرد
يک روز، آن روزيکه نامش واپسين ديدار ما باشد
تو بر صليب شعر من، مصلوب خواهی شد
آن روز ما از هم گريزانيم
آن روز ما_هر يک درون خويشتن_ يک نيمه انسانيم
آن روز چشم عاشقان در ماتم عشقی که مي ميرد
خاموش، گريانست
آن روز قلب باغ ها در سوگ گلبرگی که مي افتد
بی تاب، لرزانست
_Maryam

Jaye Paa

khaby didam...
khab didam dar sahel ba khoda ghadam mizanam
bar pahneye asemaan sahne hayee az zendegim bargh zad
dar har sahne do joft jaaye pa rooye shen didam
yeki mote'alegh be man va digary mote'alegh be khoda
vaghty akharin sahne dar moghabelam bargh zad
be poshte sar va be jaye paa haye rooye shen negah kardam
motevajeh shodam ke chandin bar dar toole masire zendegim
faghat yek joft jaye pa rooye shen boode ast
hamchenin motevajeh shodam ke in dar sakht tarin va ghamgin tarin dorane zendegim boode ast
in vaghean barayam narahat konande bud
va darbaarash az khoda soal kardam :
khodaya to gofty agar be donbale to biyam
dar tamame rah ba man khahy bud
vali didam ke dar sakht tarin doraane zendegim
faghat yek joft jaye pa vojood dasht
nemifahmam chera hengami ke bish az har vaghte digar
be to niyaz dashtam mara tanha gozashty
khoda pasokh dad :
bandeye besyar azizam
man dar kenaret hastam
va hargez tanhayat nakhaham gozasht
agar dar azmoon ha va ranj ha
faghat yek joft jaye pa didi
zamani bud ke to ra dar aghoosham haml mikardam

Khodaya !Kheili Dooset Daram
Khodaya ! Komakam Kon
_Maryam

Wednesday, June 08, 2005

ردای پدر علم جهان



دوست دارید یك نمونه دیگر از ارزشهای ایرانی كه خود ما آنرا نمی شناسیم را برایتان بگویم. لابد تا به حال شما هم دیده اید وقتی یك دانشجو در دانشگاههای خارج می خواهد مدرك دكترای خود را بگیرد، یك لباس بلند مشكی به تن او می كنند و یك كلاه چهارگوش كه از یك گوشه آن یك منگوله آویزان است بر سر او می گذارند و بعد او لوح فارغ التحصیلی را می خواند. به ماها می گویند این لباس و كلاه چیست؟ می گوییم این لباس شیطونك است كه اینها تنشان می كنند! اما به اروپایی یا ژاپنی و یا حتی آمریكایی می گویی این لباس چیست كه شما تن فارغ التحصیلانتان می كنید؟ می گویند ما به احترام «آوی سنت» پدر علم جهان این لباس را به صورت نمادین می پوشیم. آنها به احترام «آوی سنت» كه همان «ابن سینا»ی ماست كه لباس بلند رداگونه می پوشیده، این لباس را تن دانشمندان خود می كنند. آن كلاه هم نشانه همان دستار است و منگوله آن نمادی از گوشه دستار خراسانی كه ما ایرانی ها در قدیم از گوشه دستار آویزان می كردیم و به دوش می انداختیم. در اروپا و آمریكا علامت یك آدم برجسته و دانش آموخته را لباس و كلاه ابن سینا می گذارند، ولی ما خودمان نمی دانیم. باورتان می شود؟
_Maryam

*تپش*

بنام خالق هستی

خواستی قلب شيشه ای ام را از من بگيری...افسوس که تپش چيزی فراتر از شيشه است


Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Tuesday, June 07, 2005

Love


LOVE IS GOD ... LIVE IN LOVE
_Maryam

*ستايش*

بنام خالق هستی

او را می ستايم او رامی خواهم و او را شکر می گويم برای هر انچه من ميدانم و ادميان هرگز نخواهند دانست



Ya HaGH
~mÅ®îÅm~

Monday, June 06, 2005

Doost


خانه‌ي دوست كجاست؟»
در فلق بود كه پرسيد سوار
آسمان مكثي كرد رهگذر شاخه‌ي نوري كه به لب داشت به تاريكي شن‌ها بخشيد
و به انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت، كوچه باغي است كه از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه‌ي پرهاي صداقت آبي است
مي‌روي تا ته آن كوچه كه از پشت بلوغ، سر بدر مي‌آرد
،پس به سمت گل تنهايي مي‌پيچي
،دو قدم مانده به گل، پاي فواره‌ي جاويد اساطير زمين مي‌ماني و ترا ترسي شفاف فرا‌مي‌گيرد
در صميميت سيال فضا، خش‌خشي مي‌شنوي
كودكي مي‌بيني رفته از كاج بلندي بالا، جوجه بر‌دارد از لانه‌ي نورو از او مي‌پرسي خانه‌ي دوست كجاست؟»
Ba Salam
bazam in mariam ba tarifaash mano sharmande kard
in mariam khanume GOL behtarin va azizi tarin dooste mane va inghadr khoob va maahe ke niyaz be tarif nadare
omidvaram liyaghat dashte basham hamishe be onvane doost oono kenare khodam dashte basham.
_Maryam

Mariam Note #1

بنام خالق هستی


اوقات خوش ان بود که با دوست بسر رفت


باقی همه بيحاصلی و بيخبری بود


خوش بود لبه اب و گل و سبزه و نسرين


افسوس که ان گنج روان رهگذری بود

سلام به دوستان عزيز و مخصوصا مريم جونم
به وبلاگ ما خوش اومدين گرچه تازه کار هستيم اما اميدوام که از مطا لب ما لذت ببرين
قبل از معرفی خودم دوست دارم کمی از مريم بگم...اون يکی از بهترين دوستای عمرم هست و دختری پاک و ساده و مهربون و اهل دل هست و کمی هم شيطون
من هم اسم ام مريم هست و در تهران بزرگ شدم در حال حاضر برای پزشکی درس ميخونم

Ya HaGH

~mÅ®îÅm~

Sunday, June 05, 2005

Maryam

Be Name Khoda
Salam
Man Maryam Hastam /21 saalame/ Tehran Zendegi Mikonam Va Daneshjooye Terme 4 Biology Hastam
Man Va Behtarin Doostam (Mariam) Mikhaym Ba Ham Tu In Weblog Benevisim
Khob Dige Baraye Baare Aval Kafiye ;)
Felan Bye

_Maryam



In the Name of GOD


بنام نامی نامها, بنام عشق, بنام نور

بنام زيبای اشکار اما پنهان

بنام شکوه و عظمت

بنام مرزهای بينهايت

بنام اغاز بی انتها